مقاله بررسی تاريخ مطبوعات در اراك از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي
دسته بندي :
علوم انسانی »
علوم سیاسی
مقاله بررسي تاريخ مطبوعات در اراك از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي در 78 صفحه ورد قابل ويرايش
فرود و افت و خيز مطبوعات در اراك از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي، هدف از اين پژوهش گردآوري و ثبت پيشينه مطبوعاتي اراك است كه در هراستان و شهري يكي از بايستههاي فرهنگي آن استان و شهر به شمار ميرود. متاسفانه تا كنون در اين زمينه جز مقاله محققانه اما مختصر آقاي سعيد رجبي فروتن با عنوان (مطبوعات استان مركزي تاكنون) كار در خور توجهي صورت نگرفته است. تحقيق حاضر نيز بر اساس منابع و ماخذ موجود و با تلاش و تكاپوي فراوان از طريق دستيابي به اطلاعات پراكندهاي كه نزد بعضي پيشكسوتان هنوز زنده اين عرصه موجود بود، چرا كه اصولا دستيابي به پارهاي آگاهيهاي لازم به دليل نبودن ماخذ و مدارك قابل اعتماد و استناد، براي پژوهندگان مقدور نگرديد.
نكاتي كه پيش از مطالعه اين پژوهش نياز به يادآوري دارد به قرار زير است:
1-از پارهاي نظريات كه در اين تحقيق نام برده شده متاسفانه حتي يك نسخه نيز باقي نمانده و اصولا بعضي از نشريات حتي منتشر نشدهاند و صرفا فردي به عنوان صاحب امتياز، مجوز چاپ نشريهاي را گرفته اما نشريه به هر دليل به مرحله چاپ نرسيده است كه حتي المقدور با استفاده از آگاهيهاي موجود سعي شده است شرح حال صاحب امتياز يا هر گونه اطلاع مفيد ديگر به دست داده شود.
2- تنظيم فهرست الفبايي نشريات بر اساس اطلاعات مندرج در دو كتاب زير صورت گرفته است:
الف- تاريخ جرايد و مجلات ايران، تاليف محمدصدر هاشمي
ب- چهره مطبوعات معاصر ايران، تاليف غلامحسين صالح يار
و اگر نام جريدهاي در اين ماخذ نبود، بر اساس نمونه موجود آن جريده را معرفي كرديم.
3- سعي شده است درباره هر نشريه ابتدا شناسنامه آن، در حد آگاهيهاي موجود آورده شود. سپس يك مقاله بعنوان نمونه كار و پس از آن يادداشتها و توضيحات پژوهندگان. نكته در خور توجه آن است كه كوشش شده انتخاب مقالات به گونهاي باشد كه علاوه بر نشان دادن سبك و سياق نوشتاري و محتوايي حاوي آگاهيهايي درباره روال كار و نحوه انتشار خود نشريه نيز باشد.
4- در نحوه انعكاس مقالات سعي شده است ضمن تمايز مقاله با استفاده از حروف شكسته رسم الخط نشريه نيز حفظ شود. گر چه اين التزام- به خاطر رعايت امانت- پارهاي ناهماهنگيها و حتي اشتباهات نگارشي را نيز به دنبال داشته كه به پژوهندگان نيز پوشيده نيست و اميد است كه خوانندگان اين نقص را بر ما ببخشايند.
5- اطلاعات و آگاهيهايي كه بر اساس گفتار شفاهي افراد تهيه شده و بيشتر جنبه نقل به مضمون دارد، در گيومه « » قرار داده نشده است.
اما در هر صورت نام منبع و مرجع مورد استناد ذكر شده است.
6- در انتخاب متون، به ويژه اشعار، بيشتر جنبههاي اجتماعي و آگاهي بخشي اثر از محتوي و روال نشريه مورد نظر بوده و قوت و ضعف اثر به لحاظ ادبي ملاك انتخاب نبوده است. به همين دليل چه بسا نظمي سست و مخدوش نيز به عنوان نمونهاي از يك نشريه انتخاب شده باشد.
اين رساله تمام آنچه كه بايد باشد نيست. چيزي است كه ما توانستهايم نه آنچه كه ميخواستهايم بنابراين كاستيهايش بسيار و ناگفتههايش فراوان است و اميد آنكه آيندگان به رفع نواقص اين اثر به تلاش برخيزد كه همه چيز را همگان دانند.
7-از دو نشريه به جز عنوان نشريه و نام صاحب امتياز آن هيچ گونه اطلاعاتي به دست نياورديم و ذكر آنها را در بخش شرح تفصيلي مطبوعات ضروري ندانستيم.
1- راهنماي اجتماعي اراك- صاحب امتياز احمد محمدي عراقي
2- سعادت اراك- صاحب امتياز بانو سلطنت استاد آقا
اولين روزنامه نگار اراكي
تا آنجا كه اطلاع داريم- به احتمال قريب به يقين- ميرزا محمد صادق خان اميري ملقب به اديب الممالك اولين سلطان آبادي (اراكي) است كه در خارج از اراك اقدام به انتشار نشريه كرده است. جرايدي كه به مباشرت و مديريت اديب الممالك منتشر ميشده، به شرح زير است:
1-اديب الممالك در سال 1316 قمري نايب رئيس مدرسه لقمانيه تبريز شد و در همان حال جريده «ادب» را در تبريز منتشر كرد .روزنامه «اطلاع» در شماره 457 خود كه روز چهارشنبه منتشر شد هشتم رجب سال 1316 انتشار يافته درباره «ادب» چنين مينويسد:
«در اين هفته نمره اول روزنامه ادب مصوب پست دارالسلطنه تبريز به اداره انطباعات ايران پرتو وصول افكند.
به شرف مطالعت آن نايل شديم، همانا اين جريده فريده از نتايج دانش و افكار و نسايج كلك سحار اديب اريب و فاضل لبيب آقا ميرزا صادق خان و اديب الممالك پيش خدمت حضور همايون از احفاد مرحوم مبرور قائم مقام است كه صاحب فضل حسب و وراث علم و ادب و به يقين از كان جز زرناب و از عمان جز در خوشاب چيزي نزايد و بر نيايد. اين روزنامه منحصرا «از علوم و معارف بحث و نگارش خواهد نمود..
اميدواريم آثار بديعه و مطالب رفيعه از افكار آن جناب در صحايف روز اين جريده به يادگار بماند و دانش طلبان از آن بهرهمند گردند.»
اديب الممالك تا زماني كه در تبريز بود 22 شماره از نشريه (ادب) را در آنجا منتشر كرد.
3- اديب الممالك درسال 1318 قمري ناچار به ترك تبريز شد. ابتدا به قفقاز رفت و پس از چندي به مشهد آمد و در ارض مقدس مجددا نامه (ادب) را منتشر كرد. انتشار نامه (ادب) مشهد از 4 رمضان 1318 تا شوال 1320 قمري ادامه داشت . ديباچه اولين شماره (ادب) مشهد شعري است از اديب الممالك با اين مطلع:
چون دانا ز گنجينه در واز كرد
به نام خدا نامه آغاز كرد
جهت اطلاع از نوع نثر اديب الممالك قسمتي از سرمقاله (ادب) مشهد را نقل ميكنيم.
«بعضي در نفيسه و لئالي بي همتا در قعر بحار جرايد به نظر غواصان خامه دبيران مملكت غرب رسيده است كه همواره در طلب آن سر از پا نشناخته در تك روياهاي ژرف متلاطم و گردابهاي هايل خطرناك فرورفته و به وسايل گوناگون آن جواهر رنگارنگ بر سر ممالك خود كشانيده و دوش و بنا گوش عروسان فكر ابناي وطن را بدان لئالي پر بهار آرايش دهند. وقتي با كمال دقت به چشم بصيرت در مينگريم ميبينم كه ميزان ترقي و تنزل هر مملكتي از وضع و ترتيب و رواج بازار جرايد آن سامان و مقياس فكرت روزنامهنگاران و فوائد و آثار مترتبه از نشر جرايد در آن قلمرو به دست ميآيد. پس به اين اعتبار ميتوان گفت كه روزنامه هر مملكتي نماينده و مرات افكار و خيالات مردم آنجا است…
اين بنده درگاه از ديرگاه ميخواست گمشده وطن را كه خانمانش بر باد و نام و نشانش از ياد رفته است، در طي اوراق جرايد به دست آوردو چشم فرزندان سعادتمند را به ديدار پدر مهربان روشني بخشد.
اميد كه بزرگان به اين خيال خرده نگيرند و بنده را جاهل و بوالهوس نشمارند. زيرا جرايد همچنان كه بيان كرديم آيينه افكار عالم اند و نقاد قلب بنيآدم و بسياري ديدهايم كه مردمان نام و نشان گمشده خود را در اوراق مجلات اعلان كرده و به اندك زماني از وي خبر و اثر يابند اين كرت سيم است كه بدين كار شگرف و خيال مقدس پرداختهام و انصاف همي دهم كه چون در ايام سلف اعتمادم بر اين خامه ابتر و اعتضادم بر توجه ابناي بشر بود، تاييد الهي در پيشرفت امورم مساعدت نفرمودي، چنان كه در وهله اول كودك فكرم قبل از اوان ترضيع زبان در كام كشيد. دفعه آخري در رحم مادر سقط گرديد ولي اينكه سپري ساختهام كه سهم حوادث بر وي كارگر نشود. زيرا كه ملازم حصن ولايت است و چراغم شمع هدايت، آن را كه روي اميد به آستان قدس حضرت ثامن الائمه و سراج الامه مولانا علي بن موسي الرضا عليه و آبائه و اولاده آلاف التحيه والثنا باشد، البته با ثابت و سيار در ستيزد و از گردش ليل و نهار نپرهيزد.»
اديب الممالك در سال 1321 قمري به تهران آمد و نامه (ادب) را در آنجا منتشر كرد. نخستين شماره (ادب) تهران روز دوشنبه 27 رجب، عيد مبعث حضرت الرسول (ص) منتشر شد.
4- اديب الممالك در سال 1323 قمري مسافرتي به باكو كرد و در آنجا به نشر ضميمه فارسي نامه (ارشاد) همت گماشت.
نامه (ارشاد) بادكوبه
«متجاوز از يك سال ورقه ضميمه به زبان فارسي داشته و نويسنده ورقه فارسي آن يكي از بزرگترين شعرا و نويسندگان و روزنامه نگاران دوران مشروطيت ايراني يعني مرحوم اديب الممالك بوده است.»
5-اديب الممالك پس از مشروطه سر دبير روزنامه (مجلس) شد. اين روزنامه كه يكي از بهترين روزنامههاي صدر مشروطيت است به مديريت محمد صادق طباطبايي منتشر ميشد. در اولين شماره آن قصيده معروف اديب الممالك به اين مطلع آمده است:
شاد باش اي مجلس ملي كه بينم عنقريب از تو آيد درد ملت را در اين دوران طبيب
6- اديب الممالك مدتي سردبير نشريه دولتي (ايران) شد كه مدير آن نديم السلطان بود و چندي نيز از طرف وزارت داخله مدير نامه نيمه رسمي (آفتاب) گرديد. امور اين روزنامه زير نظر ميرزا حسن خان صبا قرار داشت.
7- اديب الممالك در سال 1325 قمري نشريه (عراق عجم) را در تهران منتشر كرد. نامه (عراق عجم) ارگان جمعيتي به همين نام بود كه سرلوحه آن چنين آمده است:
«در اين جريده مطالب علمي، ادبي، اخلاقي، سياسي پلتيكي، حب وطن، امور متعلقه به مدارس، بيداري ابناي وطن و مقالات عام المنفعه درج ميشود.»
توضيحات:
حسن تهرانچي فرزند سيد علي در سال 1297 شمسي در اراك به دنيا آمد تحصيلات دبيرستاني خود را به پايان رساند و موفق به دريافت ديپلم علمي شد. ابتدا كارمند اداره نان و غلات گرديد و سپس به اداره دارايي منتقل و سرانجام كارمند اداره كار شد و دو سال پيش از انقلاب بازنشسته شد. آقاي تهرانچي در گفتگويي به ما گفت:
در سال 1330 همراه آقاي محمدرضا قدوه عضو برجسته حزب توده كه در وزارت فرهنگ نفوذ فوق العادهاي داشت به وزارت فرهنگ رفتيم و امتياز هفته نامه «سندان» تا سال 1332 ادامه داشت و بعد از كودتاي 28 مرداد در محاق تعطيل افتاد واكنون پس از گذشت سالها چيزي از 2- هيچ حزبي در ايران به اندازه حزب توده فعاليت فرهنگي نداشت. اين حزب در طول دوران فعاليت خود به ويژه در سالهاي 32-1320 با انتشار جرايد گوناگون طبقات مختلف مردم را با آرمانهايش آشنا ميكرد. هم چنين تشكيلات وابسته به اين حزب نظير جمعيت هواداران صلح» نيز هر يك جريدهاي داشت كه در نهايت خواستههاي حزب را منعكس مي كرد.
3- در سال 1311 مقرر شد كه تغييراتي در عهدنامه دارسي داده شود. چون مذاكرات دولتمردان ايران با نمايندگان كمپاني نفت طولاني شد. رضا شاه عصباني گرديد و متن قرارداد را در بخاري منزلش انداخت و سوزاند و آن گاه دولتمردان را وادار كرد تا قرارداد ديگري با نمايندگان كمپاني منعقد نمايند، كسانيكه در اين كار دخالت داشتند عبارت بودند از: سيد حسن تقي زاده وزير دارايي، محمد علي فروغي (ذكا الملك) وزير امور خارجه، علي اكبر داور وزير دادگستري، حاج مخبر السلطنه هدايت نخست وزير و عبدالحسين تيمور تاش وزير دربار، طبق اين قرارداد منافع نفتي ايران به مدت شصت سال در اختيار دولت انگليس قرار گرفت.
در سال 1326 تبريز سيد حسن تقيزاده را به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب كردند. در موقع تصويب اعتبارنامهها نمايندگان از او خواستند كه درباره آن قرارداد توضيحي بدهد. تقيزاده در پاسخ گفت كه در آن موقع هيچ يك از ما علامت اختياري نداشتيم و ما آلت فعل بوديم نه فاعل آن. از آن زمان عنوان آلت فعل علامت مشخصه تقيزاده شد.
4- حزب توده در ابتداي كار با دكتر مصدق مخالف بود و او را عامل امپرياليسم آمريكا ميشمرد . پس از وقايع سيام تير ماه حزب توده سياست خود را تا حدودي تصحيح كرد ولي هيچ گاه با دكتر مصدق موافقت اصولي نداشت . در سال 1336 كه حزب توده پلنوم وسيع خود را در مسكو تشكيل داد با اعتراف به اشتباهات گذشته خود، روش حزب را در مقابله با حكومت ملي دكتر مصدق تقبيح كرد.
5-در سال 1330 محمدرضا قدوه نامزد نمايندگي دوره هفدهم مجلس ملي از طرف حزب توده بود. انتخابات اين دوره به علت اختلافات شديد محلي در اراك انجام نشد. و اگر هم انجام ميشد با نفوذ فوق العادهاي كه فئودالها در اراك داشتند، قدوه برنده انتخابات نميگرديد.
توضيحات:
1-دكتر احمد مدني فرزند حاج سيد هاشم مدني دكتر داروساز و كارمند بهداري اراك بود و همچنين امتياز يكي از داروخانههاي اراك را نيز داشت، تا آنجا كه دكتر مدني را ميشناسيم وي اهل روزنامهنگاري نبود و توانايي نگارش مقالات روزنامه را نداشت. به همين جهت حسين محسني سجادي كه امتياز هفتهنامه «سمنگان» را داشت، مديريت اين هفتهنامه را به عهده گرفته بود تا هم در نگارشات مقالات به دكتر مدني كمك برساند و هم ديدگاه هاي سياسي خود را در آن منعكس نمايد. بنابراين هفتهنامه «مدني» از نظر روش و هدف و نوع مقالات چيزي در حد و خط «سمنگان» كه قبلا آن را معرفي كرده بوديم به شمار ميآيد.
2- اين هفتهنامه ظاهرا منتسب به هيچ دسته و تشكيلاتي نبوده و هدفش صرفا تنوير افكار عمومي و خدمت به همشهريان عزيز قلمداد شده است. اما با توجه به شخصيت مدير مسئول آن حسين محسني سجادي كه يكي از نوادگان حاج آقا محسن بود، نميتوان ادعاي فوق را قبول كرد.
3-از ميان مقالات شمارهاي كه در اختيار ماست مخصوصا سرمقاله فوق را آورديم تا روش پارهاي از مالكان و فئودالها را نسبت به كشاورزان كه در آن ايام منحصرا «رعايا» ناميده ميشدند نشان بدهيم.
ابوتراب جلي اين روش را در قطعه كوتاهي آورده است:
تحصيل علوم رايگان نيست
جز خاص بزرگ زادگان نيست
يك بچه حق ندارد
پا داخل مدرسه گذارد
او را چه به خواندن و نوشتن
او بهر در وخوش است و كشتن
او را چه به درس و مشق و تحصيل
بايد كه به دوش او بود بيل
4-درسال 1330 كه دكتر مصدق نام ايران را به سر تا سر آفاق برده بود كليه نشريات ايران - به جز نشريات و جرايد وابسته به حزب توده- از دولت ملي حمايت ميكردند. اين حمايت گاه از روي اخلاص و علاقه بود. و گاه براي پوشش اغراض شخصي و دسته اخير اگر جز اين مي كردند مورد نفرت شديد مردم قرار ميگرفتند. بنابراين اگر در برخي از نشريات آن زمان حمايتي از حكومت ملي شده باشد، بايد به چشم ترديد به آن نگريست.
5-از جمله سخنوراني كه در آن زمان با جرايد همكاري مي كردند و اشعار خود را منتشر ميساختند، يكي سيد نورالدين نواب بود كه اشعارش در بيشتر نشريات منتشر ميشد. ما نيز براي آن كه ياد او را گرامي بداريم بيتي از قصيده وطنيه او را از هفتهنامه «مدني» ميآوريم.
توضيحات:
1- با تمام تلاش و كوششي كه انجام داديم اطلاعي از زندگي صاحب امتياز روزنامه «نداي اراك» به دست نياورديم. در نتيجه شخصيت محمود گودرزي براي ما ناشناخته ماند.
باستناد به شماره دو هفته نامه «نداي اراك» كه در اختيار ماست استباط ما اين است كه گرداننده اين نشريه- كه بيطرفي خود را در سر لوحه روزنامه ثبت كرده است- طرفداران دهقانان مظلوم و مخالف فئودالهاي ستمگر و هيات حاكمه فاسد و نالايق است. جهت تاييد استنباط خود بخشهايي از مقاله (م. گ) احتمالا محمود گودرزي را بيكم و كاست از همان شماره در اين جا نقل ميكنيم.
«مردمان ستمديده دهات و قصبات از مرحمت اولياي امور ناصالح به طوري مرعوب مالكين و خانهاي بيشرم و بيوجدان و بيرحم شدهاند كه ديگر توانايي دفاع از حق مشروع و حفظ شئون ملي خويش را در مقابل آن فئوداليستهاي لرد ماب ندارند!!!
«من نميدانم چرا اين اربابان بيانصاف و بيرحم متوجه عواقب وخيم كشتههاي خويش نميباشند؟!!!»
«شما فئودالهاي بيمروت فكر نميكنيد كه از منافع زحمات و مشقات همين دهقانين عريان و گرسنه است كه كاخهاي عظيم چند اشكوبه در خيابانهاي درجه يك تهران و شهرستانهاي ايران ايجاد نمودهايد؟!!»
«شما لرد صفتان بيپرنسيب هنگامي كه رعاياي بدبخت را كه كم از حيوانات نميدانيد به كلي فراموش و از ياد ميبريد من با نظر بيغرضانه به شما ميگويم كه اگر در آتيه كشور تاريخي ايران به طرف كمونيزم سوق داده شود مسبب اصلي شما مردمان عياش و عوام فريب و طماع ميباشيد؟!!!»
2-حسين مكي از طرف و به درخواست قوام السلطنه نخست وزير ايران نماينده اراك در دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي شد و در دوران حكومت ملي ابتدا از طرفداران دكتر مصدق بود و به هنگام خلع يد از شركت نفت خدماتي انجام داد و مردم به او لقب «سرباز فداكار» دادند. پس از وقايع 30 تير سال 1331 حسين مكي با چند نفر ديگر به گروه مخالفان دكتر مصدق پيوست و مردم عمل ناپسند او را با لقب «سرباز خطاكار» پاسخ دادند.
3-استوكس مهردار سلطنتي انگلستان در جهت مذاكره پيرامون مسائل نفت به ايران آمد و با دست خالي به انگلستان مراجعت كرد.